چترم را کنار در می گذارم

شوق باریدن باران باز مرا کنار پنجره کشاند

چترم کنار در منتظر من ایستاده

من کنار پنجره به شوق باران

 

 

 

 

 

اومدی یه نظر بذار بعد برو



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: چتر , باران , ترنم باران ,

تاريخ : یک شنبه 8 بهمن 1391 | 17:14 | نویسنده : spring girl |

 

 مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یک روز اومده بود  دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟  به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا   از اونجا دور شدم
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت  هووو 
.. مامان تو فقط یک چشم داره فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم .  کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد… روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری؟  اون هیچ جوابی نداد.... حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم . احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم  سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم
اونجا ازدواج کردم ، 
واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی… از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم  تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من. اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو وقتی ایستاده بود دم در  بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا  ، اونم  بی خبر سرش داد زدم  “: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!”  گم شو از اینجا! همین حالا  اون به آرامی جواب داد : ” اوه   خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم ” و بعد فورا رفت واز نظر  ناپدید شد . یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه   ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم . بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی . همسایه ها گفتن که اون مرده ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن  ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور   اومدم و بچه ها تو ترسوندم ، خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا  ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم بنابراین چشم خودم رو دادم به تو برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم  به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه



موضوعات مرتبط: داستان ، مطالب خواندنی ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: مادر , چشم , زیباترین هدیه , ترنم باران ,

تاريخ : جمعه 6 بهمن 1391 | 14:50 | نویسنده : spring girl |

 ترنم باران

ساحل ، حضور ما را می خواند

 

دریا ، سرود شاد علف ها را

 

در جشــن شادمانه ی دریا

 

ای کـــاش آب بـــــودم...




موضوعات مرتبط: آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: جشــن شادمانه ی دریا , , , , آب , گل , ترنم باران ,

تاريخ : چهار شنبه 4 بهمن 1391 | 18:6 | نویسنده : spring girl |

 

باز ای باران ببار

بر تمام لحظه های بی بهار

بر تمام لحظه های خشک خشک

بر تمام لحظه های بی قرار

 

باز ای باران ببار

بر تمام پیکرم موی سرم

بر تمام شعر های دفترم

بر تمام واژه های انتظار

 

باز ای باران ببار

بر تمام صفحه های زندگیم

بر طلوع اولین دلدادگیم

بر تمام خاطرات تلخ و تار

 

باز ای باران ببار

غصه های صبح فردا را بشوی

تشنگی ها خستگی ها را بشوی

باز ای باران ببار



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: باران , پرواز , باز باران , , , , کودکی , ترنم باران ,

تاريخ : دو شنبه 2 بهمن 1391 | 16:44 | نویسنده : spring girl |

                      

صدای آواز ابرها که به گوشم می رسد

نگاهم را برای دیدن باران به آسمان خیره می کنم               

باز شنیدم.غرشی ترسناک

که برایمان باران هدیه می آورد

کاش ببارد.کاش......

دلم برای بوی باران تنگ است

وقتی که باران میبارد ،یادم میرود که کجا هستم

فقط خودم را زیر باران حس می کنم.خیسه.خیس.........

حس خوبیست....کاش ببارد

رز سفید



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: رز سفید , باران , کاش ببارد , صدای آواز , ابر , ترنم باران ,

تاريخ : دو شنبه 2 بهمن 1391 | 16:26 | نویسنده : spring girl |

 

 

افسانه ها می گویند که امید را

 

آخرین بار نهنگی بلعید ! 

... 

فردا صبح بر عرشه ی قایق کاغذیم

 

به شکار نهنگ خواهم رفت !

 



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: افسانه , باران , قایق کاغذی , ترنم باران ,

تاريخ : دو شنبه 2 بهمن 1391 | 16:14 | نویسنده : spring girl |

 

 

دوست داشتن نم نم باران است ، که کم کم می آید و به درازا می بارد.

چه زیباست اگر همواره اینگونه بباریم و ابر همیشه بهار آسمان محبت باشیم ....


 



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: باران , فیروزه ای , آسمان , پرواز , ترنم باران , آسمان , نم نم , باز باران با ترانه , , , ,

تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391 | 17:46 | نویسنده : spring girl |

 

کاش این متنو با تمام وجودتون بخونید...

 

 

قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...

هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

 

قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.

 

قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...

تا به حال بیل زده‌اید؟ باغچه هرس کرده‌اید؟ آلبالو و انار چیده‌اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.

 

قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.

 

من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه‌زنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.

 

قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.

 

قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...

 

چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...

آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا



موضوعات مرتبط: شعر ، داستان ، مطالب خواندنی ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: زمین , هوا , قرار نبوده , , , , زندگی , زندگی ماشینی , عشق , خروس ,

تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391 | 17:35 | نویسنده : spring girl |

 

من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست‌هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو...؛

هر کسی می‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند

شرط وارد گشتن
شست و شوی دل‌هاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست...

بر درش برگ گلی می‌کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می‌نویسم ای یار
خانه‌ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه دوست کجاست ؟...



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، ،
برچسب‌ها: خانه دوست کجاست ؟ , من دلم می‌خواهد , سهراب سپهری ,

تاريخ : شنبه 25 آذر 1391 | 16:1 | نویسنده : spring girl |

 

بی نقاب باش،گاهی فقط شبیه خودت ….

همیــن

 

 

 

 

**ترنم باران**



موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: نقاب , زندگی , دنیا , انسان ,

تاريخ : جمعه 24 آذر 1391 | 13:4 | نویسنده : spring girl |

 

آدما مثل خمیر می مونند به هر شکلی دوست داریم در میان ولی سوال اینجاست سنگ بودن بهتر نیست ؟

سنگ باش هر چند هیچ لطافتی نداره هرچند احساساستو از دست میدی هرچند معنیه واقعیه دوست داشتن رو نمی فهمی

ولی به هر حال خودتی خیلی طول می کشه که ساییده شی ولی اینا بهتر از اینه که ماسک یکی دیگرو به صورتت بزنی پس
 
صداقتو مهم ترین اصل زندگیت کن 


مبادا تو داراهیه زندگی گیر بیوفتی!!!!!!!



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: زندگیه خمیری آدمای خمیری , خمیر , زندگی انسان , انسان , آدم ,

تاريخ : جمعه 24 آذر 1391 | 10:18 | نویسنده : spring girl |

 

باز باران، با ترانه، مي خورد بر بام خانه …  

 

خانه‌ام كو؟

خانه‌ات كو؟

آن دل ديوانه‌ات كو؟

روزهاي كودكي كو؟

...  فصل خوب سادگي كو؟

يادت آيد روزباران،گردش يك روز ديرين؟

پس چه شد ديگر،كجارفت؟

خاطرات خوب و رنگين،

در پس آن كوي بن بست،

در دل تو،آرزو هست؟

كودك خوشحال ديروز؟

غرق در غم‌هاي امروز،

ياد باران رفته از ياد،

آرزوها رفته بر باد



موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: باران , فیروزه ای , آسمان , پرواز , ترنم باران , آسمان , عادت , باز باران با ترانه , , , ,

تاريخ : جمعه 26 آبان 1391 | 20:45 | نویسنده : spring girl |

 

شاید اگر

انسانیت

هم مارک دار بود

خیلی از آدم ها آن را به تن می کردند !



موضوعات مرتبط: آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: انسانیت , عشق ,

تاريخ : یک شنبه 21 آبان 1391 | 22:17 | نویسنده : spring girl |

 

باران باش

 

کسی به باران عادت نمی كند

 

هر وقت بیاید دوست داشتنی است

 

باز باران بارید،

 

خیس شد خاطره ها،

 

مرحبا بر دل ابری هوا،

 

هر کجا هستی باش،

 

آسمانت آبی،

 

و تمام دلت از غصه دنیا خالی

 



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: باران , فیروزه ای , آسمان , پرواز , ترنم باران , آسمان , عادت ,

تاريخ : شنبه 13 آبان 1391 | 12:16 | نویسنده : spring girl |

 

 

هیچ بارانی نمی بارد مگر صفا دهد.
هیچ گلی جوانه نمی زند مگر هدیه شود.
هیچ خاطره ای زنده نمی ماند مگر شیرین باشد.
هیچ لبخندی نیست مگر شادی بیاورد.
وهیچ بهاری نمی اید مگر سال دیگری در پیش باشد.
پس بگذار باران شوق بر زندگی ات ببارد تا روحت را صفا دهد.
گل های عشق در دلت جوانه زنند تا انهارا به دیگران هدیه کنی .
خاطراتت قشنگ باشند تا همواره بیادشان بیاوری.
لبخند بر لبانت نقش بندد تا شادی را بیفشانی.
و بهار بیاید تا بدانی باز هم فر صت بودن هست……


موضوعات مرتبط: شعر ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: باران , گل , خاطره , لبخند و بهار ,

تاريخ : شنبه 13 آبان 1391 | 11:50 | نویسنده : spring girl |

 

 

مگر نه اینکه زلالی آب از برهنگی قطرات باران است

 

 

                             پس،

 

                                   باران شو.....

 

 

 

 

 

بچه هه نظر بدین دیگه 



موضوعات مرتبط: آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: بارانم , باران , ترنم باران , ترنم ,

تاريخ : شنبه 13 آبان 1391 | 11:38 | نویسنده : spring girl |

 

نیا باران زمین جای قشنگی نیست 

من از جنس زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است و اما یک طرف خال لب پروانه را هم

دوست میدارد ...

من از جنس زمینم ...  

خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است ...  

و دیدم عشق را در بسته های زرد و کوچک نسیه میدادند

در اینجا نشناسند مردم

شعر حافظ را به فال کولیان اندازه میگیرند

نیا باران زمین جای قشنگی نیست

 



موضوعات مرتبط: داستان ، آرامش ، عشق ، ،
برچسب‌ها: باران , فیروزه ای , آسمان , پرواز , ترنم باران ,

تاريخ : شنبه 13 آبان 1391 | 10:48 | نویسنده : spring girl |

 

دریا باش که اگر کسی سنگی

                  به سویت پرتاب کرد

 سنگ غرق شود

             نه آنکه تو متلاطم شوی



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: دریا باش , جمله ادبی , سنگ ,

تاريخ : جمعه 28 مهر 1391 | 16:17 | نویسنده : spring girl |

 

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

 نه در ان بالاها

 مهربان، خوب، قشنگ

 چهره اش نورانیست

 گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من

 او مرا می فهمد

 او مرا می خواند، او مرا می خواهد



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: من خدایی دارم , خدا , عشق , نیایش با خدا ,

تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1391 | 17:12 | نویسنده : spring girl |

 

 چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت همه طول سفر یک چمدان بستن بود. …. و تنها چیزی که از خدا بهم رسید، نم ساحل و چند قطره آبی بود که هر بار با هر موج روی تنم می ریخت….

گر ز دریا قطره ای هم کم شود مرغ طوفان سینه ام پر غم شود …

 

 

 

 

 

 

           بازم مثل همیشه نظر یادت نره

                              هر کی نظر نده اینجوری میشه



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: دریا , قطره , قاب عکس , ساحل , خدا ,

تاريخ : پنج شنبه 30 شهريور 1391 | 14:50 | نویسنده : spring girl |

 

 

حیف نیست

دریا آرام باشد، آبی باشد، نسیم خنک به ساحل بوزد

و آنوقت بخواهی زیر سقف باشی؟

حتی اگر این سقف آلاچیق زیبایی باشد که همیشه آرزو داشتی خالی بیابیَش!

چه ساده می توانی صندلی را بیرون بکشی

و در طبیعت زلال، با احساس خنکای مطبوع

با لذت نفس بکشی!

 

دوست عزیز نظر یادت نره

 



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: تنفس زلال , دریا , نسیم , آرامش ,

تاريخ : پنج شنبه 30 شهريور 1391 | 14:30 | نویسنده : spring girl |

 

اي خداي من.اي آفريدگار من .اي همه ي هستيم

 

بر من اين نعمت را ارزاني دار كه:

 

      بيشتر در پي تسلا دادن باشم تا تسلي يافتن

 

      بيشتر در پي فهميدن باشم تا فهميده شدن

 

       بيشتر پي دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن

 

                                         زيرا در بخشيدن است كه مي يابيم

 

                                                و در عفو كردن است كه بخشيده مي شويم

 

                                                                و در مردن است كه حيات جاويد مي يابيم



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: خدایا , خدایا کمکم کن ,

تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391 | 15:12 | نویسنده : spring girl |

 



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: خدا , تنهایی , حس غم ,

تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391 | 15:7 | نویسنده : spring girl |

 زندگی میکنم...

حتی اگربهترین هایم راازدست بدهم!!!!

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگررابرایم میسازد

بگذارهرچه ازدست میرود،برود

من آن رامیخواهم که به التماس آلوده نباشد

حتی زندگی را....

 

 

 

 

 

 

 

                     خب میای وبو میبینی یه نظر بذار بعد برو !!!!!!!!!!!



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: زندگی , بهترین ها ,

تاريخ : یک شنبه 5 شهريور 1391 | 13:52 | نویسنده : spring girl |

 



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: الهی , خدایا , پروردگارا ,

تاريخ : جمعه 27 مرداد 1391 | 15:13 | نویسنده : spring girl |

 

هیچ حسی قشنگتر و زیباتر از این نیست که بفهمی خوشبختی

خوشبختی یعنی یه مدیتیشن با صدای جق جق آتیش و بارون . زیر نو کم . با یه فنجون قهوه تلخ داغ ... این گاهی میشه تمام نقاشی زندگی



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: خوشبختی , دیروز , زندگی , عشق , یه فنجون قهوه , نقاشی , ,

تاريخ : شنبه 24 مرداد 1391 | 1:0 | نویسنده : spring girl |

 

گاهی شاد

گاهی دلتنگ

گاهی ...

اسمو این حس میذارم یه دنیا علامت سوال بی جواب ...



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: گاهی , علامت سوال ,

تاريخ : شنبه 24 مرداد 1391 | 1:0 | نویسنده : spring girl |

 

فراموش مکن تا باران نباشد رنگين کمان نيست تا تلخي نباشد شیرینی نيست و گاهي همين دشواري هاست که از ما انساني نيرومند تر و شايسته تر مي سازد خواهي ديد ، آ ري خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز مي کند



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: فراموش نکن , رنگین کمان , باران , تلخی و شیرینی ,

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1391 | 18:32 | نویسنده : spring girl |

 

خوشبختی ما در سه جمله استتجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فرداولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم
حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

 



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: خوشبختی , دیروز , زندگی , عشق ,

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1391 | 18:14 | نویسنده : spring girl |

هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته ميشود ، دري ديگر باز مي شود ولي ما اغلب چنان به دربسته چشم مي دوزيم كه درهاي باز را نمي بينيم



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: در , در خوشبختی , در بسته , دری به سوی خوشبختی ,

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1391 | 18:10 | نویسنده : spring girl |

 

جاده خوشبختی تقریبا همیشه مسدود است لطفا کمی حوصله کنید تا به مقصد برسید .

 



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: خوشبختی , جاده خوشبختی , جاده , مسدود ,

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1391 | 17:49 | نویسنده : spring girl |

 از چشم یا آسمان

فرقی نمی‌کند

باران که بر زمین افتاد

دیگر باران نیست



موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسب‌ها: باران , سبزه , خاک , شاخه , نرگس , پرستو , کبوتر ,

تاريخ : جمعه 6 مرداد 1391 | 12:17 | نویسنده : spring girl |

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 14 صفحه بعد